پرستوی ما از خانه رفت، از خاطرات نه

 

مثل نفس هایم نه  

که فکر کنی به تو وابسته ام  

مثل پرستوها که می دانم کوچ شان حتمی ست  

دوستت دارم 

 

( برای «پرستو» ی عزیزمان که هیچ راهی برای برگشتش نیست‌ )

نظرات 3 + ارسال نظر
من کلمه یکشنبه 17 مرداد 1389 ساعت 12:50

سلام
حتما شعر منو یادتون هست
(پرستوها نمردند
پرستوها نیامدند )
باران
باران
باران
از متن چشمهایم جاری میشوی
(خیلی شعرتون خوب بود .مثل نفسهایم
منم به روزم
سر بزنید

ساناز دوشنبه 15 شهریور 1389 ساعت 02:01 http://khise-khis.blogsky.com

سلام زهره جان
تغییراتم رو باید از درون شروع کنم ... از درون.
شاد باش!

patina پنج‌شنبه 25 شهریور 1389 ساعت 11:16 http://patina.blogsky.com

سلام عزیزم
خیلی قشنگ و مختصر بود
ممنون از احساست
وبلاگ منم موضوعش ادبیه
دوس داشتی سر بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد